چرا دوران گذار در شوروی به اتمام نرسید؟

از میلیتانت شماره ۵۵ – از میان بحث های فیسبوک

گرچه انقلاب سوسیالیستی-کارگری اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه به پیروزی رسید و توانست نظام سرمایه داری تزاری را سرنگون کند، و همچنین گرچه اقتصاد موفق به آغاز دورۀ گذار از سرمایه داری به سوسیالیزم تحت رهبری رهبری شوراهای کارگری،‌ متکی بر دمکراسی کارگری و نظام دمکراتیک شورایی شد، اما این انقلاب به نتیجه نرسید. علل این شکست برای درک دوران گذار بسیار حائز اهمیت است. در تجربۀ انقلاب روسیه، سه ویژگی وجود دارد که بدون در نظر داشتن آن ها، علل شکست دورۀ انتقال قابل درک نخواهد بود.

اول، این که شوراهای کارگری پیروزمند در شوروی، با یک کشور عقب افتاده مواجه شدند و برای حرکت به سمت سوسیالیزم می بایست نیروهای مولد را رشد بدهند و برای این رشد نیاز به انباشت اولیه بود. جمعیت كارگری روسیه در حدود١٠ میلیون نفر در ١٩١٧ تخمین زده می شد. حدود ١٢٠ میلیون دهقان وجود داشت که بخشی از آن هنوز در روابط سرواژ به سر می برد. بنابراین بحثی که بین بلشویک ها مطرح شد، این بود که این انباشت اولیه چگونه به دست می آید. این انباشت اولیه در آن سال های اول انقلاب، به عنوان «انباشت سوسیالیستی» معروف شد. همان طور که کارل مارکس در توضیح دوران انتقال از جوامع پیشاسرمایه داری، مانند فئودالیزم و برده داری، به سرمایه داری از مقولۀ «انباشت اولیۀ سرمایه داری» صحبت می کند، در بین بلشویک ها هم در سال های ١٩٢٠ – ١٩٢١ بحث «انباشت اولیۀ سوسیالیستی» طرح شد. یکی از تئوریسین های اصلی این نظریه «پریوبراژنسکی» بود (او در جریان شدت یافتن اختلافات درونی حزب به اپوزیسیون چپ و تروتسکی پیوست). پریوبراژنسکی استدلال می کرد که صنایع باید وسائل تولیدی مورد استفاده در بخش کشاورزی، مثل تراکتور و غیره را تولید کنند و در مبادله با بخش کشاورزی، قسمتی از محصول افزونۀ آن بخش را به بخش صنعت باز گردانند كه خود منبعی برای تأمین رشد صنعتی بیشتر شود.

دوم، با آغاز جنگ داخلی بلشویک ها به ناچار برنامۀ اقتصادی خودشان را که در مورد دوران گذار تدارک دیده بودند، کنار می گذارند و وارد دوره ای از اقدامات از بالا می شوند كه «كمونیزم جنگی» نامیده شد. به جای برنامه ریزی منطقی اقتصادی برای رشد بار آوری كار، تصاحب نظامی محصول گزیده شد. برنامۀ بلشویک ها از این به بعد عمدتاً تبدیل شد به یك برنامۀ سیاسی برای حفظ قدرت. در شهرها و روستا ها خلع ید از مالکیت خصوصی به طرزی غیر منطقی گسترش یافت. اموال روستائیانی که به «ارتش سفید» (ضد انقلاب) می پیوستند، از سوی «ارتش سرخ» به منظور تنبیه، مصادره می شد.

سوم، به دلیل زیاده روی های دوران جنگ داخلی، عقب نشینی در تمام زمینه ها با ابعاد گسترده صورت گرفت. آن ها نه تنها در حوزۀ گسترش مالكیت دولتی عقب نشستند، بلکه سرمایه داری خصوصی را به ویژه در بخش کشاورزی تشویق کردند. در بخشی از حوزه هایی كه لنین قبلاً جزیی از بخش سوسیالیستی می نامید، مدیریت به تكنوكرات ها منتقل شد، در كلّ پروسۀ تولید و توزیع، كنترل مستقیم كارگری تضعیف شد، انحصار تجارت خارجی عملاً از بین رفت و راه حتی برای مشارکت سرمایۀ داخلی و خارجی هموار شد. خود بلشویک ها به ابعاد این عقب نشینی واقف بودند، اما آن ها تصور می کردند این اقدامات برای حیات دولت کارگری ضروری است و در دورۀ بعدی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فعلی مجدداً برنامه اصلی انتقال به سوسیالیزم در دستور روز قرار خواهد گرفت. آن ها فکر می کردند قدرت واقعی دولتی در دست حزب انقلابی است و بنابراین می توانند این عقب نشینی را کنترل کنند.

در همین دوره، لنین به علت بیماری فوت کرد. قدرت گیری جناح بوخارین- استالین که از پیش از مرگ لنین تدارک دیده شده بود، قطعی گشت و جناح چپ، شکست خورد. چرخش به راست جناح استالین – بوخارین با شعار «کولاک ها ثروتمند شوید» رسمیت یافت. این سیاست به شکل گیری یک لایۀ وسیع از کولاک های ثروتمند منجر می شود که در واقع چند سال بعد خود قدرت دولتی را تهدید می كنند. در این دوره نظام تک حزبی مستقر می شود، خود حزب عملا در دست بوروكرات ها و تكنوكرات هاست، و ارگان های خودسازماندهی كارگری تماماً از بین رفته اند. با از بین رفتن کامل دمکراسی کارگری، دولت روسیه ماهیت كارگری خود را از دست داد و دوران انتقال به سوسیالیزم خاتمه می یابد. انتقالی كه هنوز درحال برداشتن گام های اولیه بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *