پسا کرونا : تعمیق بحران اقتصادی نظام سرمایه داری- نگرش مارکسیستی و بدیل سوسیالیستی/ مازیار رازی

پی دی اف: پسا کرونا : تعمیق بحران اقتصادی نظام سرمایه داری- نگرش مارکسیستی و بدیل سوسیالیستی

مازیار رازی

[email protected]

این بحث به مسئله کرونا واوضاع وخیم اقتصادی درسراسرجهان اختصاص داده شده است. به سئوالاتی چند که عمدتا ازطرف رفقای ایران مطرح شده پاسخ می دهیم.

*سؤال اوّل: مسئله کرونا چه ربطی به بحران اقتصادی دارد؟ بحران های اقتصادی جدا ازمسایل وبلایای طبیعی، ادواری بوده و ما درگذشته نیزشاهد آن بوده ایم. چگونه مسئله کرونا بر بحران تاثیرگذاشته و آن را تشدید می کند؟

پیش ازپاسخ به این سئوال باید روشن کنیم که ما درپاسخگویی و یا هرگونه تحلیل اقتصادی و سیاسی جامعه، اعم از جامعه ایران یا درسطح بین المللی از متدولوژی مارکسیستی استفاده می کنیم. این متدولوژی که از بحث ها و نظریاتی که توسط خود مارکس ارائه داده شده، استخراج شده، تا به امروز کارآیی خود برای توضیح و تبین وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی به ثبوت رسانده است.

مارکس درکتابی به نام گروندیسه که طی سال های ۱۸۵۷ ـ ۱۸۶۱ به بحث درمورد مسائل اقتصادی جامعه سرمایه داری پرداخت (که ازآن مباحث درتوضیح جامعه سوسیالیستی نیزاستفاده کرد). لازم به ذکر است که  این کتاب یک نوشته منسجم و یکدست نیست، بلکه سلسله یادداشت هایی است که با توجه به تفکرات وی درآن زمان تدوین شده است، اگرچه بعدها وی از این یادداشت ها برای نگارش کتاب کاپیتال استفاده کرد.

مارکس دراین کتاب مطرح می کند که برای تحلیل اقتصاد سرمایه داری باید ازروش خاصی استفاده کرد. بنا به نظر وی برای شناخت یک پدیده نمی توان صرفاً به کلییت موضوع اکتفا کرد، بلکه باید ازاجزاء آن آغاز کرد. به عنوان مثال نمی توان بحران ها را تنها با بیان اینکه نتیجه جبری اقتصاد سرمایه داریست، توضیح داد، بلکه باید مکانیزم چگونگی شکل گیری بحران در هریک از اجزای اقتصاد سرمایه داری را موشکافی کرد.

وجه تولید سرمایه داری از اجزائی تشکیل شده که مارکس ازآن ها تحت عنوان “moments”  (یا لحظات یا آنات) یاد می کند. ما دروجه تولید سرمایه‌داری شاهد چهار جزء هستیم که مارکس برای توضیح چگونگی رخداد بحران ها دراقتصاد سرمایه داری به بررسی هریک ازاین اجزا می پردازد.

جزء اول (یا لحظه اول)، جزء وجه تولید است. وجه تولید با ورود پول به درون چرخه گردش سرمایه از طریق سرمایهٔ سرمایه داران به طورجمعی آغاز می شود. سرمایه داران با این پول نیروی کار و ابزار کار را خریداری کرده و آن دو را درهم می آمیزد تا درنهایتً کالا تولید کند.  کالایی که به قیمتی بالاتر از هزینه تولید به فروش می رسد. این مبلغ اضافی یا سود سرمایه دار در واقع ارزش اضافی تولید شده توسط کارگر است که درکالا متبلور شده و بنا به گفته مارکس نتیجه استثمارکارگرتوسط سرمایه داراست.

همان طورکه گفتیم چرخه حرکت سرمایه با جزء (لحظه) تولید آغازمی شود اما با وجه مصرف است که کامل می شود. به عبارت دیگرنقطه ورود پول برای تبدیل به سرمایه ازوجه تولید آغازمی شود و نقطه خروج آن درجزء وجه مصرف است، نقطه ای که این کالا توسط عده ای خریداری شده و پول، که اینک آن را سرمایه می نامیم، موفق به بازتولید خود شده است. درواقع این وجه مصرف است که تعیین کننده بود ه وچرخه سرمایه داری را کامل می کند. اما در این گردش، دو جزء دیگر نیز وجود دارد:یکی وجه توزیع و دیگری وجه مبادله که به همراه دو وجه تولید ومصرف، تصویری عمومی از وضعیت اقتصاد سرمایه‌داری را عرضه می کند. روشن است که گردش بدون اختلال سرمایه محتاج حفظ معادله بین وجه تولید (عرضه) و وجه مصرف (تقاضا) درجامعه است. یعنی درواقع گردش سرمایه زمانی بدون اختلال کامل می شود که کالای تولید شده بازار مصرف خود را نیز داشته باشد. درنتیجه هرگاه که کالا های تولید شده، به هردلیل، بازار مصرف پیدا نکنند نظام سرمایه داری را به پرتگاه بحران می رساند. بحران با انبار شدن بیشتر کالا ها روی دست سرمایه‌دار تعمیق پیدا می‌کند تا سر حدی که می تواند منجر به انفجاری شود که کل جوامع سرمایه داری را در آستانه سقوط قرار‌دهد (البته این سقوط به خودی خود صورت نمی گیرد و تضمین سقوط (یا سرنگونی نظام سرمایه داری) عامل مبارزات متشکل طبقاتی تمام کارگران و زحمتکشان را طلب می کند. مبارزاتی که داری رهبری طبقه کارگر باشد.

حال پس از این توضیحات می پردازیم به مسئله کرونا و تاثیر آن بر بحران سرمایه داری. درابتدا باید گفت که شیوع فعلی ویروس خانمان سوزکرونا اولین مورد از این دست نیست، ما طی ۱۳۰ سال گذشته، بویژه در دهه های گذشته چندین بار مورد تهاجم چنین ویروس های خطرناک و ناشناخته ای قرارگرفته ایم و سرانجام هم راه‌حل‌ها یا واکسن‌هایی پیدا شده و قضیه برطرف شده است؛ اما این بار بروز این ویروس خاص بحران ادواری سرمایه داری را  تسریع کرد و حدود ۲۸ سال به جلو انداخت.

در ۱۳۰ سال گذشته در میان بحران ها عمومی نظام سرمایه داری (رکودها و کسادی ها و غیره)، چند بحران اساسی وجود داشت که در واقع کل نظام سرمایه داری جهانی را به لرزه در آورد. این بحران های اساسی پنج مورد به ترتیب زیرند: اولین بحران اصلی در۱۸۹۰ اواخر قرن نوزدهم رخ داد. بحران دوم دهه ۱۹۳۰ و بحران سوم دهه ۱۹۷۰ و چهارم ۲۰۰۸ (که مرتبط بود به بحران وام‌های بدون پشتوانه که از آمریکا آغاز شد)، و بحران پنجم هم ناشی از شیوع ویروس کرونا است در ۲۰۲۰. چهار بحران اصلی تقریباً هر ۴۰ سال یکبار اتفاق افتاد، در صورتی که بحران کرونا تنها ۱۲ سال  پس از بحران ۲۰۰۸ رخ داد.

حال بیائید مسئله تاثیر کرونا برتشدید بحران را بررسی کنیم. کرونا برهمان اجزاء (moments) گردش سرمایه داری که قبلا بحث کردیم، تاثیرگذاشت. به طورمثال درشرایط کنونی صنعت توریسم درسراسرجهان سرمایه داری کاملاً متوقف شده است، بسیاری به دلیل خطرکرونا سفرهای خود را لغو کردند. درنتیجه متوقف شدن صنعت توریسم هواپیماها هم دیگرپرواز نمی‌کنند و تل ها خالی مانده اند؛ رستوران ها نیزیا اجبارا تعطیل شدند و یا با حداقل ظرفیت کار می کنند. متوقف شدن هواپیماها فروش نفت را مختل کرده و این امر منجر به پر شدن مخازن نفت شده و بهای نفت به صفر رسیده است و غیره.

معنای همه این ها چیست؟ این به معنای خلل در وجه مصرف، یکی ازوجوه چهارگانه گردش سرمایه است.  مسلما این بحران تشدید پیدا کرده و مثل دومینو دربخش های مختلف تاثیرمی گذارد. درهمین مثال می بینیم که چگونه توقف درصنعت توریسم مالا به کاهش تولید درصنایع هواپیما سازی، تولید صنعتی غذا، صنعت حمل و نقل وغیره منتهی شده است. بدین ترتیب مشکلی که در وجه مصرف شروع شده بود بروجه تولید اثرگذاشته وموجب کاهش تولید و بیکاری می شود و به این ترتیب بحران اقتصادی درجامعه سرمایه داری گسترش پیدا می کند. بنابراین توضیح این پروسه پاسخ مناسبی به سئوال چگونگی ارتباط کرونا به بحران اقتصادی سرمایه جهانی خواهد بود.

*سؤال دوّم: ماجرای ویروس کرونا چه درس آموزی هایی برای جنبش های کارگری وجنبش های اجتماعی درسطح جهانی داشته است؟

درپاسخ به این سؤال باید ابتدا مقدمه ای طولانی دررابطه با پاسخ ها وراه حل هایی که سرمایه داری در گذشته اتخاذ کرده ارائه کنیم و سپس پاسخ مناسب طبقه کارگردر رابطه با آن را بررسی کنیم.

همانگونه که درگذشته شاهد بودیم، همیشه نظام سرمایه داری در پاسخ به بحران های اقتصادی سیستم، بدیل ها وراه حل های متفاوتی به کاربرده است، حال باید دید که نظریه پردازان و تئوریسین های سرمایه داری درمقابله با بحران کرونا چه راه حلی عرضه می کنند تا بعد بتوانیم بگوئیم که کارگران و دیگراقشار زحمتکش چه بدیلی باید به کارببندند.

ما درگذشته شاهد سه بدیل مختلف بودیم.

سرمایه داری برای غلبه بر بحران عمیق سال۱۹۳۰ازنظریات کنز استفاده کرد. جان مینارد کنز یکی ازنظریه پردازان اقتصاد سیاسی جامعه سرمایه‌داری بود که برای حل بحران عمیق ۱۹۳۰ به لزوم کنترل بیشتر دولت و هدایت تولید توسط آنان تاکید داشت. بنا به نظر وی حل بحران درشرایط هرج ومرج فعلی جوامع سرمایه داری امکان پذیر نیست، مگرآنکه  دولت نقش هماهنگ‌کننده میان سرمایه داران و توده ها واتحادیه های کارگری را بعهده گرفته وتعادل اجتماعی را برقرارکند. بنا به این نظریه در این دوران سرمایه داران باید دست و دلبازتر عمل کرده وزمینه های دلگرمی کارگران و دیگر اقشار فقیرجامعه را فراهم کنند، تا آنان نیز تشویق به تولید بیشتر و درنتیجه افزایش نرخ سود شوند. ازاین زاویه امتیازات فراوانی به نیروی کار و زحمتکش جامعه داده می شود تا آنان نیز در پاسخ فعالانه ترچرخ های اقتصاد را به حرکت درآورند. فرانکلین روزولت در اوایل دهه ۱۹۳۰در پاسخ به اعتراضات سرمایه داران و هواداران سیستم سرمایه داری می گفت که اگر امروز سرمایه داران تن به اندکی فداکاری ندهند، فردا جامعه آمریکا نیز به همان مصیبتی گرفتار خواهد شد که کرنسکی درسال ۱۹۱۷ تجربه کرد، خلع ید کامل ازسرمایه داری و برقراری حکومت کارگری ـ سوسیالیستی. اینجا باید خاطرنشان کنیم که احزاب کمونیستی و سوسیالیستی، همچنین اتحادیه های مختلف کارگری در آن دوران از نفوذ و قدرت ویژه ای درجامعه آمریکا، بویژه طبقه کارگر برخوردار بودند. این هشدار فرانکلین روزولت بود که سرمایه داران را متقاعد کرد که مالیت بیشتری بپردازند (تا سر حد ۹۴ درصد) تا سیستم رفاه اجتماعی پایه گذاری شود و دولت رفاه شکل بگیرد. همه این ترفند ها برای جلوگیری ازانقلاب و نجات سرمایه داری به کار گرفته شد. درآن زمان دولت آمریکا به این نتیجه رسید که تنها با خشونت و ازطریق سرکوب توده ها نمی توان به توفیق رسید.

بدیل دیگر حل بحران، اجرای سیاست های سرکوب وکنترل خشن و جنگ افروزی بود که دولت سرمایه داری رایش سوم به رهبری هیتلر در آلمان و دولت های فرانکو و موسیلینی در اسپانیا وایتالیا به کاربردند. اما این سیاست فاشیستی حل بحران نهایتاً به شکست انجامید و فاشیسم و اقتصاد فاشیستی در اروپا ازمیان برداشته شد.

اینجا باید یادآورشد که چنین شیوه ای هنوز در بسیاری از کشورهای به اصطلاح جهان سوم، ازجمله ایران کماکان به کاربرده می شود، شیوه سرکوب خشن و از میان برداشتن اتحادیه های کارگری، دستگیری، زندان وکشتار که ما در طول ۴١ سال گذشته به طورروزمره شاهد آن بوده ایم، شیوه ای متکی به سیاست‌های شبه فاشیستی برای حل مسائل اقتصادی واجتماعی جامعه.

بدیل سوم  که از سال ۱۹۷۰ تا کنون شاهد آن هستیم به «نئولیبرالیسم» معروف است. در این بدیل دیگر دولت نقش ناجی سرمایه داران بزرگ را بازی نمی کند. و سرمایه داران خود تحت نظریه میلتون فریدمن در «بازار آزاد» تبعیت از «قانون سرمایه داری» (بخوانید سرکوب و جنگ افروزی در سراسر جهان) و رعایت «دمکراسی» (بخوانید دمکراسی صوری بورژوایی برای حفظ قدرت مالی چند صد نفر در سراسر جهان). دولت سرمایه داری در واقع در خدمت سرمایه داران و بانگ های بزرگ قرار گرفته و ریاضت اجتماعی بر مردم فقیر به مثابه حل بحران اقتصادی نظام سرمایه داری استفاده می کند. فشارهای اقتصادی ناشی از این شیوه حل بحران را از طریق چاپ اسکناس و ایجاد تورم، کاهش و یا ثابت نگاه داشتن دستمزدها ی کارگران و دیگر اقشار زحمتکش و مزدبگیرجامعه، استفاده از نیروی کارو منابع خام ارزان وتحمیل سیاست های نئولیبرالیستی در کشورهای پیرامونی، بویژه در کشورهایی که به دلیل دیکتاتوری فاقد اتحادیه ها و سندیکاهای قدرتمند سیاسی هستند و یا ابدا ندارند، به دوش کارگران و دیگر اقشار فقیر جامعه می اندازد.

این ها سه بدیلی هستند که طی ۱۰۰ ساله گذشته شاهدش بودیم و تجربه کردیم، اما همه آن ها مجددا به شکلی از بحران منجر شدند؛ تنها بدیل متفاوت سوسیالیسم بود که از طریق انقلابی پیروزمند و با تکیه به نظرات و تحلیل های مارکسیستی در اکتبر۱۹۱۷ به قدرت رسید. این انقلاب توانست در همان چند ساله اول پس از پیروزی با پیروی از الگو های اقتصاد سوسیالیستی گام های ارزنده ای به جلو بردارد، اما متاسفانه دراثر حمله نظامی ۱۴ کشور امپریالیستی در سال های اولیه، و سپس اندکی بعدتر، پیروزی ضدانقلاب استالینیستی درمیانه راه متوقف شده و به انحطاط رفت. اما علیرغم همه این ناکامی ها انقلاب اکتبر تجربه بسیار غنی و ارزشمندی بود که می توان در ساخت جامعه سوسیالیستی آینده از آن استفاده نمود.

حال برمی گردیم به سئوال دوم که تاکنون از فاجعه کروناچه درس هایی آموختیم. تجربه نشان داد سرمایه داری در مقابله با بحران و با توجه به آرایش طبقاتی در جامعه بدیل های متفاوتی انتخاب می کند، گاه از شیرینی استفاده می کند، گاه از چماق و زمانی هم از مخلوطی از این دو؛ اما همچنان که دیدیم همه این بدیل ها به بحران جدیدی منجر شده و برون رفتی  از این شرایط برای طبقه کارگر و دیگراقشار مزدبگیرو زحمتکش وجود ندارد. تنها بدیل موفقیت آمیز، آن چنان که انقلاب اکتبر نشان داد، درهم شکستن این مناسبات وخلع ید از سرمایه داران و دولت حامی آنان؛ و جایگزینی آن با قدرت شوراها و دولت دیکتاتوری پرولتاریاست.

مسلما امروزه نیزمجدداً این بدیل ها مطرح خواهد شد، و استفاده از یکی از این راه حل ها در پاسخ به بحران عمیق کنونی، پس ازاتمام شرایط فعلی و کنترل ویروس کرونا اجتناب ناپذیر خواهد بود. در حال حاضرو با توجه به نبود یک ستاد رزمنده بین المللی، همچنین فقدان سندیکاها و شوراهای قدرتمند کارگری، امکان استفاده از  بدیل های شبه فاشیستی و کاملاً خشونت آمیزنیز چندان دور از انتظار نیست؛ اما از سوی دیگر جهش فزاینده آگاهی طبقه کارگر که نتیجه تجربه مستقیم آنان دربرخورد با سرمایه داری در هنگامه این ماجرا بوده است، زمینه های مساعد برای در دستور روز قرار دادن بدیل سوسیالیستی را فراهم می کند.

ما اعتقاد داریم که سرمایه داری در دوران پساکرونا ازحربه زور و جبر استفاده خواهد کرد چرا که بحران چنان همه گیر شده که خطرسقوط سرمایه داری، لااقل درنقاطی از جهان دور از انتظار نیست، اما چگونه تغییری؟ دقیقا بستگی به فعالیت ها و آماده سازی های نیروهای مارکسیست انقلابی دارد.

مارکس می گوید ایدئولوژی حاکم در جامعه سرمایه داری، ایدئولوژی سرمایه داری است. به سخن دیگر، دولت سرمایه داری  آگاهی کاذب تولید می کند و واقعیت وارونه را به خورد مردم می دهد وخود راپشت این ماسک دروغین واقعیت مخفی می کند؛ اما واقعیت ماجرای کرونا چنان عریان بود که توده های وسیعی در سراسر جهان به ماهیت دولت سرمایه داری پی بردند. دولت های سرمایه داری در سراسر نقاط جهان به وضوح نشان دادند که در چنین شرایطی تنها خواهان حمایت ازمنافع اقلیتی هستند که سرنخ اقتصاد در دست آنان است و بقیه جامعه موظف به انجام هر فداکاری برای حفظ این مناسبات می باشد.

تاکنون بالغ بر۲۴۰ هزارنفردر اثرکرونا جان خود را ازدست دادند. عمده این جان باختگان از طبقات فقیر و زحمت کش جامعه بودند. زنان و مردانی سالمند که پس از یک عمر کاربی وقفه در خانه های سالمندان زندگی می کردند، سیاهان، رنگین پوستان، کارگران مهاجر و محلی. سرمایه داری جهانی ابدا مهیای برخورد با چنین بیماری پنادمیکی نبود، در صورتیکه باید این چنین می بود.

در طی چند دهه گذشته ویروس های مختلفی از این قبیل در جامعه شیوع پیدا کرد و دانشمندان پیش بینی چنین اتفاقی را می کردند و دولت های سرمایه داری نیز از این امر آگاهی داشتند، بنابراین منطقا باید از پیش جامعه را کاملا آماده می کردند، مثلاً بهداشت عمومی را تقویت می کردند، بیمارستان های مجهز رایگان می ساختند، تعداد تخت های بیمارستان ها، بویژه آی سی یو را افزایش می دادند و ابزار های مهم و حیاتی پزشکی را تهیه می کردند و امکانات آموزش رایگان برای تربیت پزشک ها و نرس ها فراهم می کردند؛ به زبان دیگر بودجه خدمات بهداشتی، درمانی و رفاهی جامعه را افزایش می دادند؛ ولی در مقابل آنان به دستور مراکز بزرگ اقتصادی سرمایه داری مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ریاضت و تضییغ اقتصادی را بر مردم تحمیل کردند، از جیب مردم بدهی های بانک ها را پرداخت کردند تا مبادا ورشکست شوند، و بیمارستان ها و بیمه های خصوصی را تبلیغ کردند.

تا کنون صدها هزار نفر جان خود را از دست داده اند و مطمئنا تعداد بیشتری در راه است، اما حتی در این شرایط هم همواره یک درصدی ها نجات می یابند، پرنس چارلز وبوریس جانسون در انگلستان، وزیرمهاجرت استرالیا، تام هنکس و همسرش و غیره یک درصدی ها همیشه امکان دسترسی به عالیترین خدمات بهداشتی ـ درمانی را دارند. این بقیه جامعه است که یا باید مخارج بیمارستان را بپردازد، یا اینکه در گوشه خیابان، خانه سالمندان و یا در کنج خانه در انتظار مرگ بنشیند.

این آدم ها که نخبه های جامعه نیستند که نگرانشان باشیم،  این ها کارگران و زحمتکشان جامعه هستند، می شود جایگزینشان کرد. این هسته اصلی آگاهی کنونی طبقه کارگر و دیگر اقشار مزدبگیر و زحمتکش جامعه است. آنان دریافتند که دولت، برخلاف آن چه که ادعا می کند،  نماینده کل  توده‌ ها و مردم جامعه نیست. آنان در واقع نماینده بخش کوچکی از جامعه هستند، در نتیجه چاره ای به جز دفاع و حمایت از همان قشر اندک را ندارند، اگر غیر از این بود که وضع به این آشفتگی که امروز می بینیم نمی رسید.

جامعه کوبا در جریان بحران کرونا بهتر عمل کرد و توانست این بیماری را به سرعت مهار کند. آنها نه تنها توانستد این معضل را در کوبا مهار کنند، بلکه پزشکان و پرستارانی برای کمک روانه کشورهای دیگر کردند، مثلا ۳۰۰ دکتر به ایتالیا رفتند. این نمونه ساده نشان می دهد که چگونه سیاست گذاری سوسیالیستی، که برای مدت کوتاهی در کوبا اتفاق افتاد، توانست در دراز مدت ثمرات مثبتی در زمینه بهداشت و درمان ایجاد کند.

سیاست های بدیل سوسیالیستی یعنی امکان فراهم کردن تکنولوژی و آموزش متناسب با این دوران در خانه برای همه کودکان، امکان فراهم آوردن امکانات غذایی و بهداشتی برای همه شهروندان، بویژه سالمندان و بیکاران تا بتوانند در چنین شرایط سختی دوام بیاورند، ایجاد کار از طریق استخدام بیکاران برای استفاده در کمک رسانی، سازماندهی تولید برای پاسخگویی به نیازهای تکنیکی لازم در بیمارستان ها و مراکز آموزشی. این سیاست هاست که می تواند جامعه بحران زده کنونی را نجات دهد و در آن سوی پساکرونا مجددا اقتصاد جامعه را به حرکت درآورد. آین بدیلی است که تدارک برای به جامعه عمل پوشاندنش را در دستورروز قرارمی دهد، جامعه سوسیالیستی.

همانطور که روزا لوکزامبورگ به نقل از انگلس می گوید “در مقابل بشریت دوراه بیشتر وجود ندارد یا بربریت محض و یا سوسیالیسم”. اینک ما بر سر یکی ازآن دوراهی های تاریخ قرار گرفته ایم؛ انتخاب امروزو تدارک برای تحقق آن آینده بشریت را تعیین خواهد کرد.

 

با تشکر از توجه شما

پی دی اف: پسا کرونا : تعمیق بحران اقتصادی نظام سرمایه داری- نگرش مارکسیستی و بدیل سوسیالیستی

پیاده شده توسط: رفیق وحید.

ادیت توسط: رفیق رضا ‌سپهر

از صدای کارگر سوسیالیست، ۲۲ فروردین ۱۳۹۹

http://militaant.com/?p=10780

 

 

میلیتانت

سایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران