درس های شکست انقلاب ۱۳۵۷و وظایف کنونی مارکسیست های انقلابی

میلیتانت: مطلب زیر متن پیاده شدۀ جمع‌بندی بحث رفیق مازیار رازی در اتاق پالتاکی «افق چپ انقلابی» مورخ ۲۵ ژانویۀ ۲۰۱۳ است که برای اطلاع خوانندگان درج می گردد. ( معرفی بحث )

در ابتدا باید بار دیگر روی این موضوع تأکید می کنم که هدف از کسب درس هایی از انقلاب ۱۳۵۷، استفاده از این درس ها برای انقلاب آتی و آماده کردن خودمان است.

بنابراین زمانی هم که انتقاداتی به سازمانی می‌شود، این انتقادات از روی غرض ورزی و یا مسائل شخصی نیست. ما صرفاً به یک سلسله ایده ها، عقاید و کجروی ها انتقاد می کنیم و این شامل تمام گروه های سیاسی می شود. به هرحال برای پیشبرد بحث و داشتن افق و چشم انداز برای کارهای آتی، به نظر من سه نکتۀ اساسی وجود دارد که باید بررسی شود:

  1. مسائل تئوریک و نظری.

  2. یک سلسله مسائل مشخص عملی که از همین امروز ما با آن ها روبه­رو هستیم.

  3. ارتباطات بین المللی برای تدارک انقلاب آتی ایران است.

من این سه جنبۀ به­ هم پیوند خورده را توضیح می دهم که می توانیم کارهایمان را بر اساس آن ها تنظیم کنیم.

1- موضوع اول همان طور که به درستی برخی رفقای دیگر اشاره کردند، این است که ما در این بیش از سی سال گذشته هیچ پیشرفتی نکرده ایم. وقتی در سطح نظری و تئوریک و برنامه ای پیشرفتی نکنیم، به این مفهوم است که اگر فردا اتفاقی مانند مصر در ایران بیافتد، ما از تمام وقایع عقب خواهیم بود. در غیاب ما، به عنوان کمونیست‌ها، محققاً شرایطی ایجاد می شود که یک رژیم بورژوازی جای یک رژیم بورژوازی دیگر خواهد آمد و ما هیچ نقشی نخواهیم داشت. این مسجل است. یکی از دلایلی که تأکید من روی مسألۀ تحلیل های نظری، تئوریک و برنامه ای از یک سو و بررسی اشکالات متوجه چپ برخوردار از پایۀ اجتماعی از سوی دیگر بود، یعنی چریک های فدائی خلق (البته همین ایرادات به دیگران هم وارد است)،‌ همین موضوع است. مجدداً بعداً توضیح بیشتری خواهم داد که چه نقدی به آن‌ها وارد است.

ما، در مورد مسائل تئوریک و نظری می بایست چند مسألۀ محوری را درنظر بگیریم و آن هم این است که:

اول، ما در وهلۀ نخست باید آن رژیم و آن دولتی را که می خواهیم سرنگون بکنیم، بشناسیم. یعنی ماهیت طبقاتی دولت سرمایه داری را باید تشخیص بدهیم. وقتی مارکس صحبت از دیکتاتوری بورژوایی می کند، باید ببینیم که این دیکتاتوری بورژوایی در ایران چیست؟ تا این مطلب روشن نگردد و به بحث گذاشته نشود، به جایی نمی رسیم؛ یعنی حول این موضوع بسیار ابتدایی که مسألۀ مفهوم دیکتاتوری بورژوایی به درک مسألۀ امپریالیزم گره خورده است. ما باید شناخت کافی از مسائل و تحولات امپریالیستی داشته باشیم. همچنین باید مسألۀ ماهیت طبقاتی دولت کنونی و تناقضی را که در این دولت وجود دارد، یعنی بین گرایش اقتدارگرا و اصلاح طلب این رژیم ، بشکافیم و روشن بکنیم.

در محور این بحث اول یعنی شناخت از دولت، مسأله این است که ما این دولت مشخص را، این دولت سرمایه داری را باید تحلیل بکنیم و ببینیم که از چه زمانی به سرمایه داری تبدیل شده است؟ و به چه علت به آن دولت سرمایه داری می گوییم و نهایتاً چه کارهایی باید انجام دهیم که این رژیم ساقط شود.

دومین نکته این است: ابزاری که برای سرنگونی این رژیم درنظر داریم باید به بحث بگذاریم و آن شامل بحث در مورد حزب می شود. ما باید بدانیم که ابزار از لحاظ تشکیلاتی چه نوع ابزاری است؟ یعنی باید بر سر مفاهیم حزب، برنامه، شوراها، رابطۀ حزب با شوراها و رابطۀ حزب با قدرت آتی، روشن باشیم. این ها مسائل محوری و اساسی است که ما در این سی و چند سال هنوز به قدر کافی مورد بحث قرار نداده ایم، چه برسد به این که در آتیه وارد وقایعی شویم که بتوانیم از پس آن بربیاییم.

به اعتقاد من تمام احزاب موجود امروزه کاریکاتورهایی از احزاب بلشویکی هستند. این ها قابلیت تدارک انقلاب در آتیه را نخواهند داشت. ما باید در مورد حزب طبقۀ کارگر بحث بکنیم و این حزب پیوند بخورد با پیشرُوی کارگری در داخل ایران. این ها بحث های مفصلی هستند که باید انجام دهیم.

سومین نکته این است که آن دولتی که ما می خواهیم جایگزین این دولت بورژوایی بکنیم، چیست؟ ماهیت انقلاب چیست؟ مفهوم سوسیالزم چیست؟ برداشت ما از کمونیزم چیست؟

ما هنوز بر سر این مسائل ابتدایی توافق نظر نداریم. رفقا صحبت از انقلاب بهمن می کنند! من می گویم در این سی و سه سال هم هنوز بر سر درس‌های شکست این انقلاب به توافق نرسیدیم، چون هیچ وقت بر سر این مسائل بحث اساسی و پایه‌ای نکرده ایم! مثلاً در مورد مسألۀ دولت بورژوازی، همین امشب یکی از رفقا صحبت از «بورژوازی کمپرادور» می کند!

بورژوازی کمپرادور یعنی چه؟ یعنی یک بورژوازی هست که وابسته به امپریالیزم است و به این اعتبار، یک بورژوازی هم هست که به امپریالیزم وابسته نیست! و می تواند در میان خلق باشد، بنابراین باید ما یک قدم هایی برداریم و راه هایی پیدا کنیم که این خلق را علیه امپریالیزم متحد کنیم! واقعیت این است این همان اشتباهی است که رفقای چریک های فدایی خلق (و حزب توده و تمام جریانات دیگر) در داخل ایران کردند و نسبت به خمینی توهم پیدا کردند. ما امروز پس از گذشت ۳۳ سال هنوز داریم درجا می زنیم، روی همان بحث هایی که نتایج اسفباری در داخل ایران داشته اند، بحث نکرده‌ایم و به توافق نرسیده ایم.

چرا این بحث‌ها برای انقلاب آتی مهم هستند؟ علت این است که بدون تئوری انقلابی ما نمی توانیم انقلاب سوسیالیستی را سازمان دهیم. بلشویک ها وقتی که وارد دوران فوریۀ ۱۹۱۷ شدند، نزدیک ۳۰ سال کار تئوریک پشت­شان نهفته شده بود، برنامه ریزی کرده بودند، تدارکات دیده بودند. آن ها در حوزه های کارگری عضو گرفته بودند. وقتی حزبشان را در دوران تزار اعلام کردند، در بیش ۱۶۰۰ حوزۀ کارگری هسته های حزبی داشتند.

وقتی در انقلاب فوریه تئوری های خود را به عمل در آوردند، و وارد عمل مشخص در ارتباط با این تئوری ها شدند، چیزی نزدیک به ۲۵۰۰۰ عضو داشتند، و ۶ ماه بعد، ۲۵۰۰۰۰ نفر عضو کارگری. ۱۰ میلیون کارگری که متعلق به شوراها بودند، به شعار بلشویک ها در ارتباط با تسخیر قدرت تحت عنوان «تمام قدرت به شوراها» رأی دادند و از آن حمایت کردند. این مسائل پیشا انقلابی بود. ما نباید تصور کنیم که با دو جنگ چریکی، و یا دو انفجار و چهار بحث کلی و عمومی، می توانیم وارد عرصۀ تحولاتی در داخل ایران بشویم و رهبری طبقۀ کارگر را هم به دست بگیریم!

بنابراین مسألۀ تئوریک، بسیار مهم است. باید جلسات مرتب و طولانی بگذاریم. آن قدر بحث کنیم که متقاعد شویم و یا حداقل اختلافات روشن شود؛ ببینیم این دولتی که می خواهیم سرنگون کنیم، چه ماهیتی دارد؟ ابزاری که می خواهیم با آن دولت را سرنگون کنیم، چیست؟ و آن چیزی که می خواهیم جایگزین آن نماییم، چیست؟

بر سر هیچ کدام از این ها توافق نیست! نه تنها پیش از سال ۱۳۵۷ توافق نداشتیم، نه تنها در انقلاب ۱۳۵۷ توافق نداشتیم، بلکه همین امروز هم توافق نداریم. به دلیل این کجروی ها، به دلیل همین اشتباهات تئوریک است که اگر همین امروز در انتخابات چند ماه آینده، همین آقای احمدی نژاد، و یا مشایی یک چرخشی کنند و قدم هایی به طرف اصلاحات بردارند، بسیاری از همین نیروهای چپِ ما به آن ها توهم پیدا می کنند، همان طور که به خاتمی پیدا کردند و همان طور که به رفسنجانی پیدا کردند و همان طور که در آستانۀ انقلاب ۱۳۵۷ به خمینی پیدا کردند.

یک مسألۀ ریشه ای مهم و اساسی در چپ ما وجود دارد؛ و آن هم این است که ما اصولاً چپی هستیم که به دوران شکست انقلاب ۱۹۱۷ روسیه تعلق داریم. تئوری های ما از آن جا نشأت گرفته است. تئوری های استالینیستی که در پوست و خون ما رخنه کرده است. این تئوری ها اتفاقاً بر اساس نظرات لنین و کمینترن، و متکی به آن ها نیست. برای نمونه بعضی ها می گویند که کمونیزم همین فردا بعد از سرنگونی رژیم می‌تواند ساخته شود! اگر مقالات منصور حکمت و حزبش را بخوانید، می‌بینید که چنین می گوید. بعضی ها هم که اصولاً به دوران انتقال اعتقاد دارند، فکر می کنند که سوسیالیزم خود به­ خود ساخته می شود. رژیم سقوط می کند و به شکلی معجزه آسا سوسیالیزم ساخته می شود. این یعنی چپ ما به مسائل پایه ای مارکسیستی آشنایی ندارد.

از این روست که بحث‌های نظری اهمیت دارند.

۲- در سطح عملی، مسألۀ جنبش کارگری مطرح است. باید کمپین های بین المللی مرتب و مداوم در حمایت از کارگران ایجاد بکنیم. سال هاست ما در مورد این صحبت می کنیم و این هم موضوعی است که می تواند یکی از محورهای بحث های آتی باشد. مسألۀ اتحاد عمل ما، مسألۀ اتحاد عمل نیروهایی که متعلق به جریانات کمونیستی هستند و کارهایی که امروز می توانند در ارتباط با جنبش کارگری انجام دهند.

۳- ارتباطات بین المللی و ایجاد شبکه های بین المللی در حمایت از کارگران ایران و نهایتاً ساختن یک بین الملل انقلابی همانند کمینترن است. در این راستا یک سلسله قدم هایی برداشته شده است. چه در سطح کارهای تئوریک، نوشته ها و مقالات و کتاب های متعددی وجود دارد که رفقا باید آن ها را بخوانند، با هم مطالعه کنند، به بحث بگذارند و همدیگر را متقاعد کنند و اختلافات را روشن سازنند. از سال پیش در سطح بین المللی یک گرایشی به نام «احیای مارکسیستی» ایجاد شده که تعدادی از گرایشات مختلف انقلابی در سطح جهانی را به خودش جلب کرده و در حال بازسازی یک بین الملل انقلابی در سطح جهانی است. این کار مهم است؛ زیرا که ما بدون یک پشتوانۀ بین المللی حتی اگر در داخل ایران یک انقلاب رخ دهد، دوام نخواهیم آورد. سرمایه داری در سطح بین المللی، امپریالیزم، متشکل از اجزای سرمایه داری کشورهای مختلف است که ۹۰ درصد از جمعیت جهان را استثمار می کند. برای همین است که جنبش کارگری در کشورهای مختلف نیز باید در یک جنبش بین المللی متشکل شود. حزب کارگری آتی در ایران نیز باید متعلق به یک حزب بین المللی انقلابی باشد.

اکنون ما وقت تنفس خیلی کوتاهی داریم که باید به این مسائل بین‌المللی بپردازیم.

در نتیجه از این زاویه تجارب ما در انقلاب ۱۳۵۷ بسیار مهم است و باید از آن درس بگیریم. در آخر در مورد نقدم به چریک های فدایی خلق می خواستم این موضوع را روشن کنم که آن‌ سازمان فعالیت های بسیار ارزنده ای کرده است، از جمله گسست از حزب توده و از برخوردهای رفرمیستی حزب توده، و طرح شیوۀ مبارزۀ مسلحانه که خود من و گرایش ما هم در واقع مدافع آن بوده و هستیم. عمل‌کرد این سازمان دستاوردهایی برای جنبش کارگری داشت و می توانست نقش بسیار مهمی را در انقلاب ۱۳۵۷ ایفا کند.

در آخر می‌خواستم اشاره‌ای به نظریات سازمان چریک های فدایی خلق بکنم. این موضوعی که رفقا در حمایت از آن سازمان اشاره می کنند- مبنی بر این که چریک ها در آستانۀ انقلاب متحمل دستگیری ها و حملات و هزینه های سنگینی شدند و به همین علت از هم پاشیده شده بودند، و رهبری نداشتند و غیره- این ها بسیار تأسف آور است، ولی مسلۀ اصلی که ما در مورد آن انتقاد می کنیم، این ها نیست، چون به هرحال بخش این اعظم این صدمات وارد بر چریک های فدایی خلق نتیجۀ یک سلسله تئوری ها و یک سلسله نظریاتی بود که کارهایشان را بر اساس آن ها انجام دادند.

این نظریات از کجا آمده بود؟ این تئوری ها از کجا آمده بود؟ این طور نیست که آن ها به هیچ رو نظریه و تئوری نداشتند. به عنوان مثال بیژن جزنی، به عنوان یک تئوریسین نظریاتی را در کتاب تاریخ ۳۰ ساله مطرح می کند، و بسیاری از این نظریات صحیحی هم بودند، اما کماکان این نظریات ریشه‌اش در همان مؤسسۀ آکادمی مسکو در روسیه بوده است. درست است که آن ها یعنی برنامه و روش‌های مبارزاتی و رفرمیزم حزب توده را به درستی مورد انتقاد قرار دادند، ولی تئوری های اساسی آن ها همان بود.

اگر رفقا کتاب جزنی را بخوانید او از بورژوازی کمپرادور صحبت می کند! از فئودالیزم در جامعۀ ایران صحبت می کند! در جامعۀ ایران اصولاً فئودالیزم وجود نداشته، بر اساس بحث های مارکس شیوۀ تولید آسیایی وجود داشته است. البته این نظریۀ شیوۀ تولید آسیایی، در دوران استالین، از مؤسسۀ آکادمیک مسکو اصولاً حذف شد، چون این نظریه با یک سلسله اقدام‌های استالین در مغایرت قرار گرفت و به همین دلیل آن را از ادبیات خود حذف کردند. بسیاری از مسائل اساسی ابتدایی مارکسیستی در این دوران حذف شد و بسیاری از نظرات انحرافی پیشین برگردانده شد؛ از جمله همین نظریۀ انقلاب دو مرحله ای، همین نظریۀ بورژوازی کمپرادور و بورژوازی ملی، این ها نظریاتی منشویکی بود که باز گرداننده شد و به نظریات رسمی مسکو مبدل گشت. و این تحریفات آثار مارکسیستی، تأثیرات خودش را در سراسر جهان و از جمله کشور ایران در میان کمونیست ها گذاشت.

بنابراین ما باید یک گسست اساسی تئوریک بکنیم و نمی توانیم به سادگی توجیه بکنیم و از روی آن به سادگی رد شویم. رهبران سازمان ها، تئوریسین های این گرایشات بودند که به رفقای خود آموختند که انقلاب در ایران دو مرحله ای است! و طبقۀ کارگر آماده نیست! و امروزه باید رفت و «خلق» را سازمان داد! و البته بخشی از همان خلق هم بورژوازی غیر کمپرادور، یعنی بورژوازی ملی است.

بنابراین وقتی انقلاب می شود، چریک های فدایی خلق و رهبرانشان و کسانی که از آن ها باقی مانده اند، دنبال خلق می گردند! و اتفاقی نیست که به یک رژیم ارتجاعی می گویند، ‍‍»روحانیت مبارز»! چون فکر می کنند که این‌ها از متحدانشان هستند. در صورتی که این روحانیت به اصطلاح مبارز حتی ارتجاعی تر از رژیم شاه بود. بخشی از هیئت حاکم بود. و هیچ تحلیلی در این مورد ندادند و اصلاً دنبال این مسائل نبودند. چطور ممکن است اقتصاد ایران را بدون درنظر داشتن اقتصاد بین‌المللی یا امپریالیرم ارزیابی و تحلیل کرد!

اصولاً اصلاحات ارضی که در ایران شکل گرفت منجر به این اختلافات میان خمینی و تجار از یک طرف با شاه شد. روحانیت و بازار در ارتباط ارتباط تنگاتنگ بوده اند. این تحلیل ها اصلاً از طرف مارکسیست ها پیش از انقلاب صورت نگرفته بود.

نتیجه گیری این است که ما به عنوان گام های اولیه باید قدم های مشخص تئوریک و عملی و بین المللی برداریم. ۳۳ سال این قدم ها برداشته نشده است و ۲۰ سال قبل از دوران سرنگونی رژیم شاه هم برداشته نشده بود. اکنون بیش از نیم قرن است که ما فعالیت های تئوریک در میان کمونیست ها نداشته‌ایم و به هیچ توافق تئوریک و نظری نرسیده ایم. هر عده ای رفته و دار و دسته ای دور خودش را تشکیل داده، یا حزبی تشکیل داده و پرچمی بالا برده و خود را محور جنبش کارگری قلمداد کرده است. این هاست که مخرب است و این هاست که لطمه می زند و اجازه نمی دهد که ما بحث های اساسی خود را انجام دهیم.

۱۵ دقیقه جمع‌بندی وقت من تمام شد. با تشکر

معرفی بحث

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *